خدایان هلنیسم

اول اینکه ما در باره خدایان چیز زیادی نمیدانیم ولی یکی از چیزی های که میدونیم اینه که بسیار مهربان اند.

از کجا ؟ به ما نمیگویند من شما را آفریدم پس وظیفه شما پرستش منه و نمیگه من به شما روزی دادم پس شما به من مدیون هستند. پس چرا خدایان مان را میپرستیم؟ چون خودمون انتخاب کردیم با علم و خودمون و فلسفه این دین را پذیرفتیم و در مقابل قدرت برتر خدایان تسلیم هستیم.

خدایان میدانند زندگی انسان بدون مشکل نیست و ما بدون اراده خودمان بدنیا آمدیم و به همین دلیل ما را آزاد گذاشته اند چون بنوعی یک مساوات بین ما وجود دارد و قرار نیست بعد از اولین مرگ به جهنم یا بهشت بریم البته آنانی یکه مرده اند تا ابد مرده باقی نمی مانند تا زمانی که این دینی فراگیر بشه و همه انسانها از جنگ و خشونت دست بکشند آن روز همه انسانها روی زمین بزرگ به زندگی بر میگردند و در زمین های حاصل خیز آن در مزارع و باغ های بزرگ در کنار خانواده هایشان زندگی میکنند.

بدور از مشکلات بزرگ و البته این بار از ما خواهند پرسید که آیا میخواهی به زندگی بازگردی؟ و اگر قبول کنیم باز خواهیم گشت و اگر نپذیریم طوری که انگار هرگز بوجود نیامده ایم.

البته در زمین بزرگ زندگی بدون طبقات اجتماعی و سیاسی خواهد بود و توسط سیستمی خودتنظیم اداره می شود که بدون نیاز به دخالت کسی نظم را برقرار می کند. یک سایبرنتیک الهی که در طبیعت نحفته است.

اما تارتاروس هنوز وجود داره برای گناهکاران و مجرمان در تارتاروس مجازات خواهند شد.

مجازات چگونه است؟ تصور من از تارتاروس بر اساس افسانه های کهن دین ماست هزار تویی بسیار عظیم با تونل های بزرگ و کوچک و در حضور اربوس ( تاریکی ) و البته نور مشعل. های وجود داره چون هیچ آدمی در جهان نیست که بگوید کار خوبی انجام نداده.

و هوا مه آلود و نمناک و از داخل تونل ها گاه رودخانه های عظیم و گاه جوی های کوچک آب جاری است و گاهی خشک است. نمیخوام این قسمت رو بگم ولی تصور من این چنین ادامه می یابد پر از هزارپا ها و عقرب های غول پیکر و خفاش های بزرگ گوشت خوار با هیولاهای تارتاروس و درون رودخانه ها و آب ها ماهی هایی گوشت خوار.

البته قسمت آخرش در سقف های غار پیاز و سیب زمینی بسمت پایین رشد میکنه و ریشه های آنها بسمت بالا میرود.